فرض کنیم ما در فرهنگی میزیستیم یا باورهای دینیای داشتیم که در آن به جای باور به خداوندی با ویژگی خیرمطلق، باور به خداوندی با ویژگی شر مطلق ترویج میشد. در آن حالت، ما همچنان نگرشی توحیدی داشتیم و به خداوندی یکتا باور داشتیم که همهچیزدان و همهکارتوان است. تنها در ویژگی اخلاقی خداوند نگرشی متفاوت داشتیم. … اگر ما به وجود آفرینندهای همهکارتوان، همهچیزدان و شر مطلق باور داشته باشیم آنگاه نه با «مسئلهی شر» که با «مسئلهی خیر» مواجهایم. در طرح این بحث کسی به دنبال ترویج باور به خداوندی شر یا حتی تلاش برای اثبات وجود او نیست. ایدهی خداوندِ شرور برای نشان دادن ظرفیت و محدودیتهای باور به خداوندی خیرمطلق و مسئلهی شر طرح میشود. در ادامه به استدلالهای متفاوتی که در این زمینه طرح شده میپردازم. در این بحث از اصطلاحی مانند «خداوندِ شرور»، «ضدخدا»، «دیو» و «نابغهی شرور» استفاده شده و این اصطلاحات برغم تفاوت ظاهری، همگی به وجودی همهچیزدان، همهکارتوان و شرمطلق ارجاع دارند که آفرینندهی هستی است. نابغهی شرور را نباید با وجود «ابلیس» یا «شیطان» اشتباه گرفت، چرا که ابلیس در ادیان ابراهیمی همهکارتوان و همهچیزدان نیست و آفرینندهی هستی هم نیست و شاید «شر مطلق» هم نباشد.